علی در میان انسانها چون پدیده ای معقول بود در میان محسوسها

ابن سینا

خطبه سوم

اگاه باش

به خدای بی همتایم سوگند که پسر ابوبکر لحظه ایی که پیامبر خدا پلک هایش را بر هم نهاد در ان شورای شوریده خرقه اراسته پیشوایی را بر پیکر نا اراسته خویش پوشانید

در صورتی که او میدانست من در اسیای امامت بسان محور و مرکزی میباشم که بدون وجود من فلک رهبری و پیشوایی به گردش در نیاید

من کوه بلندم که از دامانم چشمه کمال خروشان استو رشته های رودهای دانش از اغوشم میجوشد سیل اسا به سان دریا فرو میریزد توان در مرغ دور پروازی نمیابم که بتواند بر بلندی های کمال ایمان من گام گذارد و اشیان بنا سازد

همین که جامه مقدس خلافت را بر پیکر ابوبکر نمودند من ان خرقه مقدس ملکوتی را که بر پیکر نا اراسته ای نزل گزیده بود و عده ایی به ناحق به او داده بودند رها کردم و با شراره های سوزنده و تلخ دل از غوغای پیشوایی اسوده نمودم و دامان خویش را از انان کشیدم در این فکر فرو رفته و سوختمکه ایا با یارانی که چراغ وجودشان ناگاه خاموش میشود و محفلی را ظلمانی میکنند و مجلس دشمن را روشن میسازند بی پناه و دست تنها به انها حمله برم یا اینکه بر خرمن اتش افروز اینها اب صبر ریزمو شکیبا باشم......






تاریخ : جمعه 92/6/29 | 9:14 صبح | نویسنده : زهرا | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.